هیات فرهنگی و مذهبی عشاق الرضا (علیه السلام) شهرستان ساری

آخرین مطالب

امکانات وب

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

هیات فرهنگی و مذهبی عشاق الرضا (علیه السلام) شهرستان ساری...

ما را در سایت هیات فرهنگی و مذهبی عشاق الرضا (علیه السلام) شهرستان ساری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کبوتر حرم oshagh بازدید : 626 تاريخ : سه شنبه 28 بهمن 1393 ساعت: 21:47

در محضر امام زمان(عج)

روزگار می گذرد . لحظات سپری می شود و دل چه بی قرار است.

جمعه ها یکی یکی می آید و هر غروبش چه تلخ از پیش چشمانم می گذرد و نسیمی که می وزد رایحه خوش وصال یار را با مشام جان آشنا می سازد و چشمانم هر روز به شوق دیدار تو از خواب گشوده می شود ولیکن آنقدر گناه مهمان دل بی نوای من هست که جز سیاهی روزگار نمی بیند.

صدایی به گوشم می رسد صدا مرا می خواند و من نای جستجوی صاحب صدا را ندارم.

آنقدر خسته ام...............

نماز صبحم قضا می شود و هر روز عادت کرده ام به این بهانه که خدا هم مرا دوست ندارد.

آری همه بهانه هست می دانم چون کودکی گرسنه که میلی به غذا ندارد.

من در این آبادی به دنبال نشانی هستم که رهایم سازد از این کوچه غربت و نجاتم دهد از این کوچه علی چپ.

آنقدر خسته ام..............

من به دنبال آشیانه ای تازه می گردم که در این زمستان سرد و بی احساس در امانم دارد.اما چکنم که دیر جنبیده ام و آشیانه ها پر است از پرنده های عاشق و یک رنگ.

اما چکنم من غریب غربتم ودر چی جرعه ای محبتم دریاب مرا.............

آری براستی عمرم تباه شد با سوار شدن بر خر شیطان و به بیراهه رفتن و آخر به مقصد نرسیدن.

از سفر عشق جا مانده ام و قافله حرکت نموده و من تنهای تنها به این سو و آن سو سرگردانم.

نمی خواهی به من نظر فکنی واین مرکب را به جاده جنون و به مقصد عشق برسانی ؟

آنقدر خسته ام.................

سخن کوتاه کنم و کم گویم از بی وفایی روزگار که شاید روزگار آینه وجدان بی مروت خودم باشد.

روزگار که مقصر نیست این ما هستیم که چنین رسمی را در پیش گرفته ایم. کدام رسم؟ همان رسمی که هر چه بر سرمان می آید بر گردن از موی باریک تر روزگار می اندازیم غافل از آنکه از ماست که بر ماست و اگر روزگار دهان وا می کرد شاید دل او هم خون بود از اعمال ما........

اما حرف من سخن من چیزی دگر است و قصه دل از جای دگر است.

آری می گفتم نمی خواهی افسار این مرکب را به جاده جنون روانه سازی و به مقصد که همان عشق الهی است برسانی؟

سخن کوتاه کنم چون شرمسارم در محضر شما بزرگوار سخن از دلتنگی و انتظار و خستگی به میان آورم.

زیرا که اگر دلتنگم دلتنگیم به دلتنگی تو نمی رسد مولا زیرا تو از همه دلتنگ تری........

اگر چشم انتظارم به چشم انتظاری تو نمی رسد مولا زیرا می دانم که شما برای ظهور از همه چشم انتظار تری.........

اگر خسته ام خستگی ام به خستگی شما نمی رسد زیرا می دانم شما در غربت از همه خسته تری......

و اگر بی قرارم بی قراریم به بی قراری شما نمی رسد چون که می دانم از همه بی قرارتری........

بی قراری تا که ظهور کنی و عدل الهی خویش را حاکم بر این جهان هستی بنمایی و اگر لایقم بدانی پا در رکاب شما باشم.

به خواست خداوند عالمیان زمستان می گذرد و بهار در راه هست و چشمانم منتظر به این امیدکه روزی از پرده غیبت برون آیی وتا آن زمان قول می دهم که دیگر نماز صبحم غذا نشود و قول می دهم که دیگر سوار بر خر شیطان نشوم و چون کودکی بهانه نگیرم.

قول می دهم............

دست نوشته ای از شاعر اهل بیت حسین تبریزی

هیات فرهنگی و مذهبی عشاق الرضا (علیه السلام) شهرستان ساری...

ما را در سایت هیات فرهنگی و مذهبی عشاق الرضا (علیه السلام) شهرستان ساری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کبوتر حرم oshagh بازدید : 471 تاريخ : دوشنبه 19 خرداد 1393 ساعت: 3:54

به جان مادرت بگو مرا درست می کنی؟

اگر چه طبیبی و دوا درست میکنی
گهی برای خیر ما بلا درست میکنی

از اینطرف همیشه بارها خراب میکنم
از آنطرف همیشه بارها درست میکنی

گرچه من خجل شدم اگر چه سنگ دل شدم
تو از همین سنگ هم طلا درست میکنی

من از گناه خسته ام از اشتباه خسته ام
بجان مادرت بگو مرا درست میکنی؟

گدای آستانه ات شدن به دست ما نبود
تو با کریمی خودت گدا درست میکنی

کنار تو غریبه های شهر نیز راحتند
تویی که از غریبه آشنا درست میکنی

اگر بناست بعد از این مرا خراب تر کنی
از اول این خراب را چرا درست میکنی؟

از این دلی که سالهاست بندگی نکرده است
فقط تویی که بنده ی خدا درست میکنی

تویک غروب میرسی وگنبد بقیع را
شبیه گنبد امام رضا درست میکنی